در یک جنگل سرسبز که همه حیوون ها در کنار یکدیگر زندگی می کردن، یک جوجه تیغی کوچولو بود که با مادر و پدرش کنار یک بوته لونه داشت. یک روز جوجه تیغی کوچولو از خونه بیرون اومد تا با دوستانش خرس، لاک پشت و ببر کوچولو بازی کنه.
همگی شاد بودن و با همدیگه قایم باشک بازی می کردن. نوبت خرس کوچولو رسید تا چشم بذاره. حیوونا همه قایم شدن، خرسی چشم هاشو باز کرد و دنبال دوستاش گشت و جوجه تیغی رو دید. تا خواست