پارت 31: با تعجب و با چشای درشت بهم نگا کرد. وی: گائول چی شده تو رو خدا بگو دارم میمیرم از نگرانی جونگ کوک کاری کرده؟؟\u00A0 تا اسم جونگ کوکو شنیدم دوباره زدم زیر گریه\u00A0 . وی: گائوول گائووول آروم بااش از دست تو. دستمو گرفتو منو برد تو اتاقش درم بست. وی: بشین گائول تا نگی چی شده نمیزارم ازین اتاق بری بیرون