روزی روزگاری، مرد درویش و بی چیزی در راهی می گذشت. چون بی چیزی بهش فشار آورده بود، به فكر فرو رفته بود و به دور و برش نگاه می كرد و خدا خدا می كرد تا كسی از راه برسه و چیزی به او بده كه ناگهان روباه فلجی را دید...
کتاب صوتی روباه جوان و شیر، شامل سه داستان زیبا و آموزنده از نویسندۀ یونانی، ازوپ است. این اثر مناسب برای گروههای سنی «ب» و «ج» هست. در جنگلی که شیر فرمانروای آن بود بچه روباه جوان و کم تجربهای زندگی میکرد. شیر...
انواع ضرب المثل دنیای ضرب المثل داستان شیر و روباه , الاغ , ضرب المثل های ایرانی , ضرب المثل, ضرب المثل اين سرزمين ماندن ندارد, لاشه گوسفند, مثل آباد,
... در یک روز از روزهای خدا، شیر سلطان جنگل به همراه گرگ و روباه که خدمتگزارانش بودند برای شکار به کوه و دشت رفتند و با یکدیگر تمام کوهها و دشتها را زیر پا گذاشتند.
روزی روزگاری اسبی در مزرعه ای زندگی می کرد. تا اینکه اسب پیر شد. اگرچه او سال ها در مزرعه کار می کرد، اما کشاورز اسب را اخراج کرد زیرا دیگر نمی توانست کار کند.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.