تا کي روم از عشق تو شوريده به هر سوي تا کي دوم از شور تو ديوانه به هر کوي صد نعره همي آيدم از هر بن مويي خود در دل سنگين تو نگرفت سر موي بر ياد بناگوش تو بر باد دهم جان تا باد مگر پيش تو بر خاک نهد روي سرگشته چو چوگانم و در پاي سمندت مي افتم و مي گردم چون گوي به پهلوي خود کشته ابروي توام من به حقيقت گر کشتنيم بازبفرماي به ابروي آنان که به گيسو دل عشاق ربودند