گفته های یک شاهد ماجرا در نیروی قزاق به اسم مرتضی یزدان پناه در این مورد خواندنی است. وی نوشته است "رضاخان رئیس فوج من شد که من معاون و سرهنگ بودم و او میرپنج بود... بالاخره روزی به تهران آمدیم. در ده شش فرسخی قزوین که ملک احمدشاه بود، اطراق کردیم. روزی تلگراف نوشت و داد به یک نفر سرجوخه و گفت ب...