یک شب در محفلی که او پیش از پیش در موردش میدانست، میرود، سقف محوطه پوشانده شده. یکی از آوازخوانهای محلی بغلان که با دمبوره مینوازد، در صدر محفل نشسته است، مردها از سنین و از طبقههای مختلف در اطراف حویلی نشسته اند. وسط حویلی، یک میدان بزرگ را خالی گذاشته اند. پسر نوجوانی با پوشش زنانه و زنگِ بسته شده به پاهایش، در میدان رقص داخل میشود. صدای تشویقها بلند و بلندتر میشود. هر چه او بیشتر میرقصد، مردانی که از شدت اشتیاق جنسی، دندانهای شان را به هم میسایند، پول بیشتری به سمتش پرتاب میکنند. او در حاشیهی محفل ایستاده و نظارهگر چیزهای است که در یکی از شبهای بغلان اتفاق میافتد. محفل که تمام میشود، سر صحبت را با مردی باز میکند که یکی از برگزار کنندههای اصلی این محفل بوده. مردی میانسال که بعد از خرج شدن پولها و انرژی فیزیکیاش، نای چندانی برای راه رفتن ندارد. او میگوید که بچهبازی در افغانستان یک چیز نو نیست و از گذشتهها تا حال، این جریان خط سیرش را دنبال کرده است. آنها برای اغفال کردن پسران نوجوانی که نسبت به آنها تمایل پیدا میکنند، از ترفندهای مختلف استفاده میکنند و راهی که بیشتر از همه جوابگو است، وعدهی دادنِ پول است.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.