از غم دوست در این میکده فریاد کشم دادرس نیست که در هجر رُخش داد کشم داد و بیداد که در محفل ما، رندی نیست که بَرش شکوه برم، داد ز بیداد کشم شادیم داد، غمم داد و جفا داد و وفا با صفا منّت آنرا که به من داد کشم عاشقم، عاشق روی تو، نه چیز دگری بار هجران و وصالت به دل شاد کشم در غمت ای گل وحشیِ من ای خسرو من جور مجنون ببرم، تیشه فرهاد کشم مُردم از زندگی بی تو که با من هستی طرفه