شب بود که مشتریام دوباره پیام داد. با خواندن پیامش اشک توی چشمانم حلقه زد. چقدر حواسش به همه چیز بود. از من خواسته بود که وقتی کیک را برایش میفرستم، جعبه کیک را در در یک نایلون تیره بگذارم. دلیلش را که پرسیدم گفت کوچهی ما بعدازظهرها حسابی شلوغ میشود و بچهها مشغول بازی میشوند. چون اهالی اینجا از لحاظ مالی ضعیف هستند نمیخواهم بچهها متوجه کیک شوند و هوسشان شود.