طیب، پهلوان واقعی پایتخت بود؛ هم زور بازو داشت و می توانست لات هایی مثل حسین رمضان یخی و اطرافیانش را در دعوای معروف چهار راه مولوی، ادب کند و هم راستِ کارش، رسیدگی به مشکلات مردم بود. پسرش می گوید که ظهر حجره اش را در بازار میوه تعطیل می کرد؛ اما ساعت سه بعدازظهر به خانه می رسید؛ در راه، کارش گوش کردن به حرف مردم و راه انداختن کار آن ها بود. این را وظیفه خودش می دانست. طیب عاشق امام حسین(ع) بود.