"امشب باید برایت بگویم از پرستویی که یک غروب سرد هوای خانه دلش را زد و پر کشید تا ستاره ای که به دوردستها قناعت کرد. و حتی شبی میان مردمک چشم هایم جای نگرفت. از رویایی دست نیافتنی که مرا بی هوا تا افسانه ها برد و کلاغ بی پناه قصه ها را به یادم آورد تا اضطرابی که آنسوی هفت آسمانت انتظارم را میکشید. دل"