سلطان محمود پیری ضعیف را دید که پشتواره ای خار می کشید بر او رحمش آمد و گفت ای پیر دو سه دینار زر می خواهی یا درازگوشی یا دو سه گوسفند یا باغی که به تو دهم تا از این زحمت خلاصی یابی؟ پیر …
در زمان های قدیم، پیرمردی زندگی می کرد که کارش خارکشی بود. یعنی به بیابان ها می رفت و خار جمع می کرد و می برد به بازار و می فروخت.
صندوق بیان محل مناسبی برای ذخيره و نگهداری انواع فايل است.همچنين صندوق بيان به شما اين امکان را می دهدکه فايل های مورد نظر را انتشار دهيد و در اختيار عموم بگذاريد .
یکی بود، یکی نبود. غیر از خدا هیچ کی نبود. در زمان های قدیم پیرمرد خارکنی بود که زنی و دو تا دختر داشت و با هم گوشه ی دنجی زندگی می کردند. خارکن هر روزه کله ی سحر از خانه می زد بیرون و راهی بیابان می شد و تا
پیر مرد خارکن و حضرت علی ع و مابان داستان پیرمرد خارکن یکی بود یکی نبود در روزگاران قدیم پیرمردی بود که تمام عمرش را مشغول خارکنی بود و با وجود پیری و خستگی...
درس آزادگی شعری از جامی است که در کتاب فارسی پایه هشتم آمده است. معنی شعر آزادگی (خارکش پیری با دلق درشت) را با آرایه های ادبی و معنی کلمات هر بیت به ترتیب بخوانید.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.