حسین سیب سرخی... غیر از خودت از هر دو جهان بی خبرم کن اشکی بده سوزی بده اهل سحرم کن دیوانه ام اما دیوانه ترم کن کی دست دلم را به ضریحت برسانم برسانم برسانم یک لحظه بدون تو بمانم نتوانم نتوانم نتوانم ای آب حیاتم کشتی نجاتم دل تنگم و هر لحظه به یاد عتباتم حسین ارام جانم حسین روح و روانم رحمی به من و اه م و سوز جگرم کن رحمی به دل خسته چشمان ترم کن دیوانه ام اما دیوانه ترم کن تو