عکس های زیبا از نوزادان دوست داشتنی حیوانات را در ادامه مشاهده کنید.
یک روز، فکری به ذهنش رسید. تصمیم گرفت در تختش بماند تا وقتی فرشته خواب، برای خوردن شیر و بیسکوییت بیاید. دخترک منتظر بود که یکدفعه دید صدای جویدن میآید. آرام نگاه کرد و دید یک موش کوچولو، یواشکی آمده و خوراکیهایش را میخورد.
يكي بود يكي نبودموش كوچولو توي لونه پيش مادرش نشسته بود. مادرش داشت تندتند بافتني مي بافت. حوصله ي موش كوچولو سر رفت. پاشد و يواشكي از لونه اومد بيرون.
موش کوچولو عجله دارد به خاطر همین اشتباهایی میکند اما بلد است که وقتی اشتباه کرد بگوید ببخشید در این کتاب کودک با اهمیت بیان عذرخواهی آشنا میشود و در انتها
نویسنده : اکرم سعید السادات منشادی کتاب داستان “موش کوچولو وقت خوابه” همراه با تصاویر کاملا رنگی و جذاب خلاصه ی کوتاهی از این داستان : آن شب موش کوچولو هر کاری می کرد، خوابش نمی برد. او هر چه در جایش چرخید و سعی کرد که بخوابد، یاز هم خوابش نبرد و از این موضوع خیلی ناراحت بود تا اینکه ...
یکی بود یکی نبود. یک روز موش کوچولویی در میان باغ بزرگی می گشت و بازی می کرد که صدایی شنید:میو میو.موش کوچولو خیلی ترسید.پشت بوته ای پنهان شد و خوب گوش کرد.صدای بچه گربه ای بود که تنها و سرگردان میان گل ها می گشت و میومیو می کرد. موش کوچولو که خیلی از...
موش نوزاد در آغوش مادرش جابهجا شد و خودش رو محکمتر به اون چسبوند. مادر، گرم و مهربون بود و موش نوزاد، مادرش رو خیلی دوست داشت. بعد از این که نوزاد به خواب رفت، مادر دوید تا مقداری دونهٔ آفتابگردون جمع کنه. اون میدونست که فقط چند دقیقه بیشتر نباید فرزندش رو ترک کنه و خیالش از این که اون رو تنها میگذاشت راحت بود.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.