«زنگ که به نشانه نیمه شب، ۱۲ بار نواخته شد، سیندرلای زیبا که با درشکه طلایی و لباس پفدار خود موقع ورود چشمها را به خود خیره و پسر پادشاه را شیفته خود کرده بود، در میان رقص هراسان او را رها کرد تا قبل از ناپدید شدن لباسها و درشکهاش از قصر خارج شود.»