«بچهها ما به مهمونی خدا رسیدیم...» صدای جیغ و دست و هورا در محوطه مهد کودک میپیچد. بچهها نمیدانند چه اتفاقی افتاده ولی به جشنی دعوت شدهاند و خانم مربی با چادر سفید گلدار با آنها از مهمانی بزرگی میگوید که خدای مهربان ما را به آن دعوت کرده تا زندگی بهتری را داشته باشیم و آدمهای خوبتری باشیم. بچهها یک روز شاد را تجربه میکنند و خودشان را برای کاری مهم در کنار بزرگترها آماده می کنند، مهمانی خدا.