انگار که مردم را روی دور تند گذشتهاند. تند تند راه میروند و گاه لبخند میزنند. جعبههای شیرینی و کیسههای پر از میوه دستانشان نشان از جشن و شادی دارد. شهر شلوغ است و در قنادیها و میوهفروشیها جای سوزنانداختن نیست؛ اما در گوشهای از شهر در کوچه و خیابانهای پیچدرپیچ محله «کن» عدهای کنار خانوادههایشان نیستند و اینجا در «کمپ زندگی دوباره» سعی میکنند پشت غول اعتیاد را به زمین بمالند.
«آن اوایل، یکبار تا حاج آقا را در کمپ دیدم، چشمهایم را بستم و هر بد و بیراهی به ذهنم رسید، نثارش کردم. منتظر بودم او هم در مقابل، شروع به فحاشی کند یا با یک کشیده آبدار، جوابم را بدهد اما ساکت که شدم، دیدم تنها عکسالعملش لبخند است. کمی که گذشت، به طرفم آمد و گفت: اوضاع و احوالت چطوره؟ چه گرفتاری داری؟ چه کمکی میتونم بهت بکنم؟ حاجی با این کار مرا خلع سلاح کرد...»
حتی فکرش را هم نمیکردم قرار است تا نیم ساعت دیگر تجربههای تکان دهندهای را از زبان زنانی که در کمپهای ترک اعتیاد دارای مجوز بستری بودهاند، بشنوم؛ کمپهایی که با ورود دستگاه قضا به دلیل تخلفات پلمب شدند.
مرد ثروتمند که ۴۰ روز در کمپ غیرمجاز ترک اعتیاد زندانی بود با زیرکی توانست خودش را نجات بدهد و حالا از یک آشنا شکایت کرده و می گوید او برای تصاحب اموالش، نقشه قتل او را کشیده است.
معاون دفتر سلامت روان، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت از اقدامات غیرعلمی در برخی کلینیکهای غیرقانونی ترک اعتیاد انتقاد کرد.
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.