"مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشدمرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد.به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطانکه تا تختست و تا بختست او سلطان من باشد.اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستموگر من دست خود خستم همو درمان من باشد.چه زهره دارد اندیشه که گرد شهر من گرددکی قصد ملک من دارد چو او خاقان "
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.