فارس نوشت:: هنوز هم که هنوز است بعد از سه سال و چند ماه وقتی از سعیده خانم خواستیم خاطرات آن روز به یادماندنی را که به قول خودش بهترین روز زندگی اش بوده، را روایت کند هیجان و بغض در صدایش به وضوح مشخص می شود. انگار همان روز است که تازه می خواهد برای اولین بار آمدن مهمان ناخوانده اش را به خانه شان تعریف کند. به او می گویم این هدیه خداوند را مدیون پسرت هستی. می خندد می گوید: واقعا بله او باعث شده بود.