دخترک کبریت فروش و چند داستان دیگر موضوع: …
هوا خیلی سرد بود و برف می بارید . آخرین شب سال بود . دختری کوچک و فقیر در سرما راه می رفت . دمپایی هایش خیلی بزرگ بودند و برای همین وقتی خواست با عجله از خیابان
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.