کارولین می گوید: نمی خواستم او با احساس سرما از میان ما برود به همین دلیل او را با پارچه ای پوشاندم و به خودم نزدیک کردم تا احساس گرما کند. کارولین قانع شده بود که این تنها فرصت او برای در آغوش کشیدن دخترش است و می خواست تا می تواند از این لحظه نهایت استفاده را ببرد اما هرگز فکر نمی کرد که چه اتفاقی خواهد افتاد.