"غروب شد دوباره ومن با خیال تو تنهاسپرده ام دل به غم وبا تو می کنم نجواچقدر حجم فراغت بزرگ ودلگیر استشکسته بغض گلو را و گریه بی پروا \"فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت\"حقیقتی که زحافظ شنیده ام ....زیبابدون روی تو هر لحظه می رسم تا مرگولیک عطر خیال تو زنده می کند ما راچه می شد ار که مرا بخت یار ویاور"
رایگان ثبت نام کنید و اولین نفری باشید که از پست های جدید مطلع می شوید.